در تقویم تاریخ معاصر ایران، روز ۱۷ دیماه از روزهایی است که نه فراموش میشود و نه از زیر ذرهبین قضاوتهای اجتماع خارج میشود؛ روزی که رضاخان میرپنج، بخشنامه ممنوعیت حجاب برای زنان ایرانی را امضاء و رسما فرمان کشف حجاب را صادر کرد.
نویسنده :
حامد حسین عسکری
کد خبر : 2063
پایگاه رهنما :
در تقویم تاریخ معاصر ایران، روز ۱۷ دیماه از روزهایی است که نه فراموش میشود و نه از زیر ذرهبین قضاوتهای اجتماع خارج میشود؛ روزی که رضاخان میرپنج، بخشنامه ممنوعیت حجاب برای زنان ایرانی را امضاء و رسما فرمان کشف حجاب را صادر کرد. این اقدام دیکتاتور پهلوی، به بهانه تجدد و پیشرفت جامعه ایرانی به ویژه زنان و دختران و پس از آن صورت گرفت که او تحت تاثیر القائات محافل روشنفکری غربزده و بعد از بازگشت از سفر ترکیه، سودای غربی شدن و به اصطلاح پیشرفت را در سر میپروراند. اجرای رسمی طرح کشف حجاب از یک طرف منجر به خانهنشینی بسیاری از زنان مسلمان ایرانی و از طرف دیگر، منجر به اعتراض گسترده علما و متدینین شد و نقطه اوج این اعتراض نیز، کشتار صدها نفر از مردم متدینی بود که در مسجد گوهرشاد حرم مطهر رضوی تحصن کرده بودند. اعتراضهای خونین به کشف حجاب، نشانه روشن و غیرقابل انکاری شد بر یک شاخصه مهم درباره جامعه ایرانی؛ تدین و تشرع و نیز تقید به حفظ حریم محرم و نامحرم در اجتماع. پس از انقلاب اسلامی، به تبع روح حاکم بر شعارها و آرمانهای انقلاب و با توجه به ویژگی مذهبی بودن مردم ایران، زمینه برای گسترش بیش از پیش فرهنگ عفاف و حجاب فراهم شد و به موازات آن، حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی با حجاب کامل نیز، مفهوم جدیدی از «زن مسلمان ایرانی» را به تصویر کشاند، اما از اوایل دهه ۷۰ و تحت تاثیر برخی گفتمانهای جدید رایج شده توسط دولت وقت از جمله «تساهل و تسامح»، رفته رفته فضای عمومی اجتماع گرفتار معضل بدحجابی شد و عدم رعایت هنجارهای عرفی و قانونی جامعه ایرانی توسط عدهای هرچند اندک، زمینه را برای نگرانی مردم متدین فراهم کرد، به ویژه اینکه رهبر انقلاب از همان زمان نسبت به خطر «شبیخون فرهنگی» - که یکی از جلوههای مهم آن، بدحجابی است – هشدار داده بودند. از آن زمان تاکنون، مسئله حجاب و بدحجابی به یکی از معضلات پیچیده فرهنگی و اجتماعی در جامعه ما تبدیل شده و به نظر میرسد، هنوز آنطور که باید و شاید درباره آن چارهاندیشی نشده است.
همه ریشههای بیماری بدحجابی
شاید به موازات اقدامات قانونی و اجتماعی در مقابله با مسئله بدحجابی، بد نباشد نگاهی به ریشهها و عوامل بروز این معضل فرهنگی و اجتماعی شود. به اعتقاد کارشناسان دینی و نیز صاحبنظران اجتماعی، «ضعف آموزش و فرهنگسازی»، اولین و مهمترین عامل در سست شدن پایههای حجاب و به دنبال آن، حریم عفاف است؛ اگر از دوران کودکی و نوجوانی و به ویژه در دوران شکلگیری شخصیت دختر نوجوان، فلسفه و آثار حجاب – به ویژه حجاب کامل و برتر – به درستی و با ظرافت تبیین نشود، طبیعی است که در دوران جوانی مخصوصا با وجود افکار مهاجم و سبکهای رفتاری جدید، متقاعد کردن فرد به رعایت حجاب به مراتب سختتر و در مواردی، نشدنی خواهد بود؛ همچنین نباید از «نبودن مدلهای بومی و جذاب برای پوشش زن و دختر ایرانی» هم غافل شد؛ مدلی که در عین پوشیدگی و وقار، جذابیتهای کافی را نیز برای آنها به همراه داشته باشد.
در نهایت و به صورت واضحتر باید به نقش «تبلیغات ضد فرهنگی رسانهای» از جانب دشمن اشاره کرد که به صورت هدفمند و هوشمند به دنبال سادهانگاری مسئله بدحجابی و بیحجابی و حیازدایی از اجتماع است. این تبلیغات وقتی مخربتر میشود که از یک طرف، در برخی فیلمها و سریالهای داخلی نیز، اگر نگوییم به صورت تعمدی – به صورت ناشیانه الگوهایی ضعیف و دافعهدار از زن باحجاب و مخصوصا چادری به نمایش میگذارند و از طرف دیگر، هر از چندگاهی با تحرکات افراد بازیخورده در خیابانهای اصلی شهرها، حرکات نمایشی علیه حجاب و باورهای دینی مردم انجام میشود. همه این عوامل در کنار ضعف برنامهریزی و روزمرگی دستگاههای مسئول، دست به دست هم میدهد تا پایههای حجاب و وقار زن ایرانی بیش از پیش در معرض تخریب قرار بگیرد و در این میان، همه بار مسئولیت بر دوش پلیس میافتد تا به مقابله با هنجارشکنیهای این حوزه بپردازد و البته در نوک پیکان حملات هم قرار بگیرد.
چه باید کرد؟
هرچند مسائل فرهنگی و اجتماعی در نوع خود پیچیدگی خاصی دارد که به سرعت قابل علاج نیست، اما در عین حال این دردها لاعلاج هم نیستند. پدیده بدحجابی و بیحجابی هم از آن معضلات و آسیبهای اجتماعی است که با پرداختن به ریشهها و عومل آن، خودبخود مسیر برای درمان آن هموارتر میشود. تقویت و عمقبخشی به برنامههای آموزشی و تربیتی این حوزه به ویژه در سنین نوجوانی با بهره گیری هنرمندانه از ابزارهای هنری و رسانهای و نبر الگوسازی مناسب از «زن با حجاب و فعال ایرانی» و در نهایت، اجرای قوانین معطل ماندهای مانند «قانون ساماندهی مد و لباس» که مشوقهایی را برای طراحان مدلهای ایرانی اسلامی لباس درنظر گرفته و در نهایت، کنترل و نظارت اصناف بر مدلهای البسه و تناسب آن با فرهنگ بومی، میتواند سهمی عمده در حل این مسئله و استحکام و پیشرفت اجتماع ایفا کند. نباید فراموش کرد که بدحجابی و بدپوششی و اباحهگری در این زمینه، در مدتی کوتاه به خدشهدار شدن حریمها و امنیت افراد و به حاشیه رفتن اجتماع و نیز نگاه ابزاری و لذتجویانه به زن منجر خواهد شد و این موضوع به نفع هیچ کسی نخواهد بود.
ارسال نظرات